پارت (۲۹)

سولمی در گوش کوک یچیزی گف
کوک:آره خوبه
ات:خب حالا فک نکن نفهمیدم از زیر سوال جواب دادن در رفتی😅
کوک:ککت میگزه نه؟؟
و این دفعه افتاد به بوگوم و ات
بوگوم :جرعت یا حقیقت؟
ات:حقیق..
سولمی:نه نه نه نمیشه وقتی یبار حقیقتو میگی باید دفعه بعدی جرعتو بگی
ات:آآآخه.....
سولمی:آخه نداره
بوگوم:همین الان بیا باهم بریم تو اتاق
ات:چچچچرا؟؟
کوک:همین الان تمومش کنین(میزنه رومیز)
کوک تلفن رو برمیداره
کوک:الو پلیس؟
پلیس:بله بفرمایید
کوک:میخواستم یه مورد تجاوز رو گزارش بدم
پلیس:آدرس؟
کوک:..........(حالا آدرس رو داد)
پلیس:تا ده دقیقه دیگه میرسیم
و کوک از اتاق بیرون میاد
ات:چیزی شده؟
کوک:نه،بازی رو ادامه بدین
تا اینکه آژیر پلیس شنیده میشه
یونا:چخبره؟
ات:نمدونم
کوک:اما بوگوم خوب میدونه
و دستش رو میکشه و میبره بیرون
کوک:این آقا همش خانوم رو تهدید میکردن و بهش تجاوز کردن
پلیس دستبند زد به بوگوم
پلیس:تا ۴ یا ۵ سال میبریمش مرکز روان
کوک:مرسی
دیدگاه ها (۰)

واقعا واقع.......

اونا........خیلی سختی میکشن.....خیلی..

پارت(۲۸)

نمدونم از کی اصکی رفتم.....حلالم کن

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۱۴

عشق چیز خوبیه پارت ۱۳ توی بیمارستان با هم صحبت کردیمهلن : عش...

جیمین فیک زندگی پارت ۴۹#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط